سلام خداجون
دیشب بودی دیدی بازم قاطی کردم چقدر سخته آدم بخواد تصمیمی بگیره که بقیه هم تو نتیجه اش باهاش سهیم هستن
خیلی فکرکردم هنوز هم بهش فکرمیکنم قضیه بچه چی بود چرا همیشه یه گوشت قربونی این وسط بوجود میاد
بعضی وقتها هم که هم من باید قربانی شم هم اون خسته شدم از این زندگی خسته ام به نظرم هیچ انگیزه ای برای زندگی ما وجود نداره
تنها چیزی که باعث تداومش شده همون بچه است تو خودت بهتر از هرکسی میدونی من برای چی و کی دارم ادامه میدم
پس کارهای اشتباهم بی دلیل نیست هیچ مجرمی بدون انگیزه دست به ارتکاب جرم نمیزنه باورکن تا زمونه فشار نیاره آدم مریض نیست که بره سراغ خطا و اشتباه
میدونم بازم دلیل نمیشه و تو همین شرایط سخته که آدم باید خودش رو نشون بده ولی بازم میگم لایکلف اله نفساً الا وسعها
به نظرت اگه تصمیمی رو که سالهاست دارم درموردش فکرمیکنم عملی کنم چی میشه همه خانواده جلوی من میایستن مگه نه - همه میخوان به تداوم زندگی ام و زندگی بعدهای بچه ام فکرکنم
ولی تو فکرنمیکنی بچه اگه بدون یکی از ما باشه خوشبختر شه نمیدونم هرچند وقتی به قیافه معصومش نگاه میکنم یه لحظه نمیتونم ازش جدا باشم ولی امیدوارم بخاطر اونم که شده بتونم ادامه بدم
خیلی کم آوردم احساس میکنم خیلی زیادی هستم اونقدر زیادی که حتی تو هم دیگه دوستم نداری خواهش میکنم منو ببخش بخاطر همه چیز همه بدی هایی که درحقت کردم تو بزرگتر از اونی که بخوای با من بنده لجبازی کنی جون هرکی دوست داری تو رو به همه عزیزات قسم هیچوقت رهام نکن که هرکه تو را دارد چه کم دارد
یالطیف ارحم عبدک الضعیف